پرسه در خاک غریب

یادداشتهای حسین میرحسینی

پرسه در خاک غریب

یادداشتهای حسین میرحسینی

سخنرانی احمدی نژاد تو دانشگاه کلمبیا خوب بود. حرفهای عجیب و بی ربط رییس دانشگاه و جواب قشنگ احمدی نژاد جو را به نفع احمدی نژاد تغییر داد.
بزرگترین نقطه منفی اظهارنظر در مورد همجنس بازی بود. سوتی بدی بود که گفت ما همچین چیزی در ایران نداریم.
سوالهای پی در پی در مورد اینکه آیا تحقیق بیشتری در مورد هولوکاست لازمه یا نه، با جوابهای منطقی و البته بیش از حد طولانی احمدی نژاد جواب داده شد که به نظر من نقطه قوت سخنرانی دیشب بود.
من اگر مشاور رییس جمهور بودم حتما پیشنهاد می دادم دو-سوم حرفهاش را سانشور کنه.
اگر خبر را خبرگذاریها دنبال کنید مثلا سی ان ان، فعلا رو حرفهای رییس دانشگاه مانور میده و تعداد معترضین را نشون میده. و با نازنین انصاری مصاحبه می کنه که اثر مثبت را کمتر کنه. روز انلاین و مشابه اون هم که تکلیف شون مشخصه.

به نظر میاد این خصوصیت سیاسیون ایرانه که زیاد وبی ربط حرف بزنند. سوال وجواب سی ان ان با نازنین انصاری را که ببینید، والبته خیلی های دیگه خیلی راحت میشه به مساله پی برد.
تو ایران که بودیم یه آقایی بود که داشت درمورد رویای ایرانی ها کتاب می نوشت. وقتی باهاش بحث می شد همه مسایل دنیا را به کشتن رویای آدمها ربط میداد فارغ از اینکه ربط داره یا نداره، همه تلاشش این بود که به هم ربطشون بده. در صورتیکه یک چندم اون اانرژی که می ذاشت این رابطه را ثابت کنه انرژی می ذاشت و اصل موضوع را حلاجی میکرد جوابها راحتتر پیدا می شدند.

لاله از همه دعوت کرده برا بازی وطن. دقیقا نمی دونم چیه اما از چیزهایی که اینور و اونور خوندم حدس زدم تعریف هر کس از وطن باید باشه.

اینجا که هستم وطن من نیست چون وقتی می خوام قسطی خرید کنم به من اطمینان نمی کنند. وطن من جاییه که اعتبار یک تار سبیل من (که ندارم) بیشتر از قرارداد کاری و حساب بانکی و برگه ثبت در شهر و قرارداد خونه و این مزخرفات باشه. من با داشتن همه این مزخرفات نمی تونم قسط بدم...اینجا وطن من نیست.

وطن من جایی که چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار. ایران وطن من نیست...جایی که چشمان به درد بسته میشه چون موضوع داغ روز نیست.

بوسیدن خا ک وطنم خیلی احساس برانگیزه...با احترام به همه کسانی که این کار را می کنند و به این کار حس دارند، به نظر من اینکار خیلی مزخرفه...جایی که مردم اون خاک دارند از نداری (پول و سواد و...) می میرند بوسه به خاک مزخرفه... خیلی مزخرف

آسمان همه جا آبیه، زمین همه جا مثل همه...این مردم خاک مختلف هستند که وطن من را می سازند.

حس خلیج فارس یا البرز یا آهنگ ای ایران و اینها رسوبات ذهنی هستند که 20 -30 سال به خورد ما دادند و حالا فکر می کنیم عجب احساسات والایی! وقتی اسم ایران را می شنویم حس وطن دوستی می کنیم...مزخرفه... خیلی مزخرف

می خواستم پهلوان میکلس باشم و خاکم یونان باشه...می خواستم 1000 سال پیش بود، اینترنت نبود اما اعتباری بود و انسانیتی بود. تو این زمان من وطن ندارم...چون مردمی ندارم که وطنم را بسازند...همینه که رویای من شده این که برم یه جایی که فقط من باشم و مزرعه ام و سگهام و دامم.