پرسه در خاک غریب

یادداشتهای حسین میرحسینی

پرسه در خاک غریب

یادداشتهای حسین میرحسینی

کنسرت شجریان

من از موسیقی خیلی سر در نمیارم اما چون یه عمریه این موسیقی اطرافم جریان داره یه چیزایی حس می کنم.
به نظر من کار دیشب شجریان خوب بود. همین. هیچ چیز بوی تازگی نداشت.
بخش اول دوتا تصنیف تکراری داشت که کار خود شجریان بود. تصنیفهای "سرو چمان" و "سخن عشق". رونداز کمانچه شروع شدن و به تار رسیدن هم تکرار میشد تو این قسمت.
بخش دوم کلا بهتر بخش اول بود و اکثر کارها اثر فرج پوری بود. به جز تصنیفها.
نکته بسیار آزار دهنده خوندن تصنیفها توسط پدر و پسر بود. همون چیزی که پدر می خوند پسر تکرار می کرد. این من را یاد امتحان املا کلاس پنجم می انداخت که به خاطر بزرگی سالن دو نفر دو طرف میایستادند و اولی املا می گفت و دومی عینا تکرار می کرد. خوبی کارهای قبلی این بود که هرکدوم یک بیت یا مصرع می خوندند و موسیقی حرکت میکرد. یا صدا در صدا می خوندند که لطف خودش را داشت. همخوانی تو این کنسرت فقط در یک بیت وجود داشت.
صدای عود قشنگه اما وقتی صدای تار بلند میشه عود تموم میشه! وجود عودنواز فقط به این کمک میکرد که شجریان در مرکز باشه!
صدای تار و کمانچه قشنگ بود و به دل می نشست وبه قولی هر دو خوش پنجه بودند. تصنیف آخر برنامه هم که خارج از برنامه اجرا شد قشنگ بود...
ملت هم عشق دست! از هر سکوت بین قطعات برای تشویق استفاده می کردند.

به طور کلی برای من بیش از دو ساعت موسیقی سنتی گوش کردن هرچند تکراری هم باشه می تونه لذت بخش باشه. اما این موسیقی حرکت به جلو نداره. جذاب نیست. آدمهای مثل لطفی، علیزاده، کلهر و ... همیشه چیزی تازه آوردند که جذاب بوده و علاوه بر اون روی فرم هم کار کردند (مثل چیزی که تو تصنیف درخواستی هم بود. خوندن گروه یا ضرب گرفتن کمانچه یا... ). به نظر من وقتی چیزی تازه برای گفتن نیست میشه روی فرم کار کرد حداقل. مثلا به جای اینکه ترانه سرو چمان را پسر فقط تکرار کنه به روش دیگری همخوانی می کردند یا ...همین
نظرات 6 + ارسال نظر
مجتبی شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:16 ق.ظ

خوشگل بود نقدت... نقد ملکوت رو هم اگر نخوندی بخون برای همین کنسرت، اون هم خوبه... یک چیزی راجع به اون عشق دست زدن... کنسرت شهرام با گروه دستان تهران دو سال قبل. مدل آهنگ ها طوری بود که هر آهنگ رو اول یک نفر تک نوازی می‌کرد (معمولا یکی از کامکارها) و بعد از یک نقطه همه گروه ادامه می‌دادند. و چندین بار (تقریبا تمام دفعات) سر اون نقطه که نفر اول یک لحظه قطع می‌کرد مردم دست می‌زدند :)) یک بار که اصلا بیژن کامکار دفش رو هم برده بود رو هوا که شروع کنه که مردم دست زدند :))

علی شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ق.ظ

علی شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ق.ظ http://alisalar.blogsky.com

با درود و سلام؛
بسیار خرسندم از اینکه به سرای شما راه یافته ام و بسی استفاده بردم .
فرصت کردید به بنده هم سر بزنید.
در مورد تبادل لینک نظرتون را بهم بگین
ومنو از نظرات ارزنده خود بهره مند سازید
با احترام

آزاده شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:30 ق.ظ

ببخشید من کاملا گیج شدم. تو ساعت ۱۰ و ۸ دقیقه این مطلب رو نوشتی و مجتی ساعت ۱۰ و ۱۶ دقیقه نظر داده و من اینجا ساعت ۱۰و ۲۵ دقیقه تازه مطلب رو دیدم!!! شما ها قاعدتا باید چند ساعت از من عقبتر باشید. مجتبی باید الان خواب باشه!!!

مجتبی دوشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:15 ق.ظ

آزاده جان مجتبی رو هیچ وقت دست کم نگیر... هیچ هم فرض نکن که از اصول و قوانین عقلانی می‌تونی توجیهاتی برای کارهاش پیدا کنی :))

looooooooooo دوشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:51 ب.ظ

kheili ghashang bood eyval eyvaaalll!!tashvigh!!
chetare in blog sky chera in shekloka nadare ke das mezanan!hishh
oomadam inja dar malaae am begam
bazia kee hey amoo mishann amaaa baba nemishann:))
nazeshoon beshamm:*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد